Sen V Men

درخت

شنبه 24 آبان 1393
+0 به یه ن
چه ميكني تنها ؟
برگهايت دارند ميريزند
ثانيه هاي سبزشان
در تسلسل هر آذر ميميرند.

تولدِ تو باز دارد مي آيد
ميلاد كهنه شدنت درافكار
نكند عاشق در خاك ماندنت باشد
دختري كه پاي تو نشسته مملو از اسرار؟!

بترس از كودكي كه پاي تو شادي ميكند
تصور اش از تو سايباني در گرماست
بگذار فصل ها
 ياداور هميشه تنها بودنت باشند
در بارش سهمگين برف
بودنش كنار تو انتظاري بيجاست.

انتظارت آنقدر مهلك است بر جان رابطه
 ريشه هايت را به سنگها گره خواهند زد
شاخه ها شوق به آسمان رسيدن دارند
دختري پشت شيشه اتاق
بر حماقتت طعنه خواهد زد.

اين گناه او نيست تقصير توست
كسي در طراوت بهاري ات ابراز عشق نكرد
تو مسرور خنده هاي معصومانه اش گشتي
كسي به تپش هاي قلب تو
يك لحظه هم فكر نكرد.

آرام بگير كه پاييز رو به انتهاست
نگذار آذر بحراني ،جشن كرمها در تنت باشد
دختري كه زير درخت بخندد بي ريا
مي تواند عاشق برگ هاي ترت باشد.





موضوع :
نویسنده :

فاتح

یکشنبه 11 آبان 1393
+0 به یه ن

گلها جمله هاي مانده در سكوتند
گلبرگ ها واژه هايي كه نگفتي با من
من خو گرفته ام كه نگويي بر لب
از انقلاب قلبت در روزهاي بي من

به آرامي بشكن اين سكوت زيبا را
تغيير تو در لحظه برايم درد آلود است
سرنوشت ما به عمر گلها گره خورده
فرداي رابطه به چشمان مرموز تو اندود است

چيزي بگو كه ساخته قلبت باشد
من زاده فصل زوال و تباهي ها هستم
با من از روياي شكفتنها بگو
من با تو فاتح سرماي زمستان ها هستم.






موضوع :
نویسنده :

[1]