Sen V Men

فراري

سه شنبه 7 مرداد 1393
+0 به یه ن
پنجره اتاق ام رو به يك ديواره
دلم از پرنده هاي پشت شيشه بيزاره
نميخوام تورو از دريچه اي محصور انتظار بكشم
ذهنم شكستن قفل اتاق رو در سر داره.

با هر صداي پايي ميتونم اميدوار بشم
ميدونم كه تو به شكستن اعتقاد داري
پنجره رو ميبندم تو نميترسي
ميدونم تو به چشمان منتظر هنوز اعتماد داري

نشستم تو آغوش خودم تنها و ساكت
تو رويام پله هارو زير پات ميشمرم
صداي ساعت داره ميجوه صبر من رو
دارم نفسهاي زمان رو هر ثانيه ميخورم.

اگر  نمي آي بگو
من پر از بيقراري ام
اگر كه نميخاي بگو
 من محكوم به بيداري ام
شدم رسواي عالم اخه من دوستت دارم
اگر كه نمي اي
بدون
از اين شهر يك فراري ام



موضوع :
نویسنده :